سلاطين نبرد


سلاطين نبرد


 

نويسنده: محمدحسين جهان پناه




 

همه اطلاعات هيجان انگيزي که دوست داشتيد درباره يکي از تاثيرگذارترين جنگ افزارهاي قرن بيستم بدانيد
 

زمان نه چندان دور، سواره نظام مظهر تحرک در جنگ ها بود اما وقتي کار به باروت و تفگ بازي کشيد، جنگ ها تبديل به نمايشي کسل کننده از نبردهاي خونين سنگر به سنگر شدند. کمتر از يک قرن پيش، با ظهور تانک، نقش مجدد سواره نظام احيا شد و نبردها بار ديگر متحرک شدند. داستان تانک و اصولا خودروهاي زرهي از اواسط سده نوزدهم همزمان با عصر طلايي ماشين هاي بخار شروع شد. زماني که هيچ کس حتي به فکرش هم نمي رسيد که شايد روزي ماشين هاي فلزي جاي سنتي سواره نظام را پر کنند. اما رفته رفته تا شروع قرن بيستم با پيشرفت صنايع و ظهور موتورهاي احتراق داخلي اين رويا هم به سوي واقعيت قدم برداشت. ساخت نخستين تانک رزمي جهان، در حقيقت محصول انديشه سرهنگ ارنست سوينتون در اواسط جنگ جهاني اول بود که خودش مي گفت ايده اوليه اش را خيلي ساده هنگام رانندگي ميان مزارع فرانسه با مشاهده تراکتورهايي که مشغول برداشت محصول بوده اند پيدا کرده است. سوينتون به اين منظور شاسي و شني تراکتور بنزيني را برداشت و آن را با صفحات فولادي به همراه مسلسل و توپ ترکيب کرد. طرح حاصل چيزي شد که بعدها به نام تانک هاي مارک 1 وارد ميدان شدند. در زمان ساخت اولين نمونه ها تا هنگامي که ماشين هاي جنگي جديد به صورت پنهاني زير پارچه هاي کتاني، از انگليس به فرانسه برده مي شدند، براي پنهان ماندن برنامه از ديد جاسوس هاي کنجکاو آلماني، به کارگران گفته شده بود در حال ساخت و انتقال تانکرهاي سيار آب هستند و نام تانک هم تقريبا از همين جا پيدا شد. پس از انگليسي ها، آلمان ها هم طرح نه چندان مشابهي براي يک تانک غول پيکر فولادي را پياده کردند که از همان ابتداي کار مشخص بود چيز دندانگيري نيست، براي همين هم توليد آن تنها به 12 نمونه محدود شد و جالب اينکه اين دو تانک در تاريخ 24 آوريل 1918 براي اولين بار رو در رو شدند که پيروز ميدان، نمونه انعطاف پذيرتر انگليسي بود اما در نهايت هر دو مدل گذشته از ارزش تاکتيکي شان، بيشتر از منفعت، شر اضافي براي نيروها در خطوط مقدم بودند؛ چرا که يکسره بايد لاشه تانک هاي خراب يا گيرافتاده در چاله و چوله هاي ميادين فرانسه را بيرون مي کشيدند و از طرفي هم عمده تانک هاي اين زمان به زحمت سرعتي بيش از هفت کيلومتر داشتند و تازه برد بيشترشان محدود به 10 تا 15 کيلومتر مي شد.
اما اولين تانک زرهي با آن شکل و شمايل آشناي مدرن امروزي را شرکت فرانسوي رنو با کمي فاصله از مارک 1 انگليسي با نام اف تي 17 طراحي کرد.
خودروي زره پوشي که براي اولين بار برجکي با گردش 360 درجه داشت و موتورش هم مانند تانک هاي امروزي پشت زره پوش جاي مي گرفت و به اين ترتيب اين ترکيب طراحي تبديل به مدل استاندارد ظاهري تانک در سراسر جهان شد.
پس از جنگ جهاني، تئوري استفاده تمام عيار از ستون هاي بزرگ زرهي که حالا تانک خوانده مي شدند به ابتکار ژنرال جان اف سي فولر و بعدها ليندال هارت شکل گرفت و به مرور تا شروع جنگ جهاني دوم تکامل پيدا کرد و به لطف تراوشات فکري افسرهايي مثل پاتون و هانس گودريان، به کمال رسيد.

شکوفايي
 

زماني که جنگ جهاني دوم شروع شد براي اولين بار تانک ها براي استفاده در ميادين وسيع آماده شدند. اينجا بود که با تولد نسل کارآمدتري از سلاح هاي ضدتانک که ظاهر شکست ناپذير غول هاي فلزي را خدشه دار کرده بودند، نياز به توپ هاي قدرتمند و زره هاي قطورتر براي بقا در ميدان نبرد مفهوم پيدا کرد.
همين طور به لطف خلاقيت ساده آلماني ها يعني اضافه کردن راديو به بخش لازمي از تانک ها، يگان هاي زرهي به سادگي توانستند در عملياتي سريع و هماهنگ از پس لشکرهاي بزرگ تر و حتي پيشرفته تر بربيايند.
تکنيکي که بعدها به نبردهاي برق آسا شهرت پيدا کرد و در سال هاي اول جنگ جهاني، اروپا را به هم ريخت و فرانسه را به زانو درآورد.
اما در آن سال ها که مي شود از آن به عنوان ايام شکوفايي زرهي ياد کرد تقريبا هر کدام از کشورهاي درگير جنگ، فلسفه و دکترين متفاوتي در باب ساخت تانک براي خودش داشت که هر کدام به شکلي خاص در ظاهر کنوني تانک که پس از جنگ جهاني پيدايش شد نقش موثري بازي مي کند.
مثلا ايده استفاده از تانک به عنوان واحدهاي تهاجم سريع که ابتدا توسط آلماني ها و سپس آمريکايي ها پياده شد منجر به خلق نسل قوي تري از موتورها، سيستم هاي تعليق و تجهيزات ارتباط راديويي شد که به تانک ها برد و سرعت بيشتري براي عمليات مي بخشيد يا انگليسي ها بيشتر معتقد به استفاده از گروه هاي تانک در نقشي مشابه سواره نظام براي شکافتن مواضع دشمن بودند که به پيشرفت تاکتيک هاي موثر زرهي منتهي شد يا شوروي که از دهه 30 قرن بيستم به بعد بحث تقسيم بندي تانک ها در چهارچوب نياز نيروهاي پياده يا شرايط و آب و هواي درگيري را به ميان کشيد. ايده اي که تانک هاي موفقي مثل تي 34 و پس از جنگ جهاني خانواده زره پوش هاي تي 55 تا تي 72 محصول اين نگرش بودند.
در آلمان، هانس گودريان افسر کارکشته يگان هاي زرهي، به شدت اعتقاد داشت هرجا تانک ها هستند خط مقدم هم همان جاست. حق هم تقريبا با او بود البته زماني که پاي يگان هاي سريع آلماني به شوروي رسيد اين مفهوم تغيير کرد. سرماي سيبري بازوان فولادي هيتلر را شکست و از اينجا به بعد نقش تانک هاي سبک با تانک هاي سنگين و فوق سنگين براي دفاع جابه جا شد. نسل جديد از تانک ها با زره هاي فوق سنگين و توپ هاي ضدتانک همانند تايگر براي مقابله با تانک هاي سبک تکامل پيدا کرد. ايده اي که در ميدان عمل حداقل در جبهه هاي اروپا کارآمد بود اما هزينه تما شده بالاتر و پيچيدگي بيش از حد اين نسل تانک ها در کنار تعداد اندکشان در برابر تعداد بيشتر تانک هاي ساده و ارزان متفقين همانند شرمن نتوانست آن طور که بايد خودش را اثبات کند. از سوي ديگر هم در پايان جنگ ديگر مشخص بود سرعت تکامل سلاح ها عموما از توانايي حفاظتي زره ها پيشي مي گيرد و همين موضوع ارزش تانک هاي سنگين را کم مي کرد.

نسل جديد
 

پس از جنگ جهاني براي مدتي سايه تکامل سلاح هسته اي پيشرفت در بسياري از صنايع نظامي از جمله تجهيزات زرهي را با رکود مواجه کرد تا آنکه با شدت گرفتن جنگ سرد، توپ را مجددا به گردش درآورد، در حالي که اين بار بيشتر در ميدان سرخ شوروي مي چرخيد.
هرچند ديگر خبري از آهنگ توليد چند ده هزارتايي تانک ها نبود اما شوروي برخلاف بلوک غرب دست به ساخت کلکسيوني از تانک هاي ارزان اما کارآمد زد که ميدان عمل بسيار قابل قبولي داشتند و سايه ترس تاثيرگذارشان براي سال ها، غرب را در وحشت جنگ جهاني سوم منجمد کرده بود.
در اين سال ها تغييرات اصلي در طرح تانک ها شامل طراحي ظاهري اريب، سيستم هاي کنترل آتش دقيق، سيستم فنربندي و زره هاي سبک تر به همراه سلاح اصلي با کاليبر بالاتر و سرعت و دقت بيشتر با مهمات ضد زره کارآمد به شمار مي آمد.
در عين حال با اتمام جنگ، توليد تانک هاي سنگين هم به بايگاني تاريخ پيوست. به جاي آنها تانک هاي ميان وزن و متوسط سابق رفته رفته سنگين و بزرگ تر شدند تا در نهايت استاندارد تانک هاي جهاني يا تانک هاي اصلي ميدان نبرد (MBT) به عنوان جانشين تمامي دسته بندي هاي قديمي ظهور پيدا کرد و نفربرهاي زرهي رزمي هم جاي تانک هاي سبک را گرفتند.
تانک هايي مانند ام 60 و کلا خانواده پاتون آمريکايي، سنچرين و چيفتن انگليسي در برابر تي 55 و تي 60 روسي محصول اصلي اين تغييرات به شمار مي رفت. زره پوش ها در اين دوران رفته رفته به سيستم هاي هدف يابي ليزري، برجک هاي بزرگ تر و زره هاي پوششي جديد براي مقابله با تسليحات ضدتانک و گلوله گذاري خودکار مجهز مي شدند.
از دهه 80 به بعد هم پيشرفت هاي زيادي، پيدايش نسل جديدي از تانک هاي مدرن را به همراه داشت؛ پيشرفت هايي مثل تکامل زره هاي کامپوزيتي به همراه پوشش هاي زرهي واکنشي مدرن در تانک هايي مثل آبرامز و چلنجر که خطر راکت هاي ضد تانک سبکي مانند آرپي جي را تقريبا از بين مي برد، تجهيز تانک ها به قبضه هاي جديد الکترومغناطيسي يا ريلي با توانايي شليک گلوله و موشک هاي هدايت شونده با سرعت بيش از 10هزار متر در ثانيه و تکامل گلوله هاي جديد از نمونه هاي خرج دار قديمي تا گلوله هاي با شتاب زياد و انرژي جنبشي ساخته شده از موادي بسيار سخت براي نفوذ در تقريبا هر نوع زرهي با هر ضخامتي مجهز به سيستم هاي شناسايي ميکروالکترونيکي. البته با وجود همه اين پيشرفت ها با اين حال طرح پايه تانک از زمان اولين پيدايش تغيير چنداني پيدا نکرده است.
همچنان تامين نيرو براي اين زره پوش هاي سنگين يکي از مهم ترين معضلات به شمار مي رود و از سوي ديگر با توجه به بده بستان هاي طراحي ميان پارامترهاي کليدي خودروهاي سنگين، سخت مي شود درباره آينده صحبت کرد. تکامل اولين نسل تانک هاي روبوتيک يا به صورت دقيق تر خودروهاي بدون سرنشين رزمي (UGV) که در آينده بيشتر در موردشان صحبت خواهيم کرد نويدبخش تغييرات گسترده در آينده تجهيزات زرهي شايد نه با آن ظاهر ترسناک سابق اما با همان مرگباري خواهد بود.
منبع: نشريه دانستنيها شماره36